بسمه تعالی
بعد درگذشت حاج علی قطب پیشین سلسله گنابادی، سر رضای تابنده بی کلاه ماند. دکتر نور علی تابنده بر مسند رهبری نشست و رضا هم بی مسند ماند. در بین گنابادیان رهبریت سلسله موروثی است و مرسوم است که فرزند بزرگ رهبری را بر عهده میگیرد و اکثریت دراویش هم با این بودند که رضای تابنده قطب بعد از حاج علی خواهد بود و او به همراه پدر عکسی گرفته بود که در مجالس درویشی به فروش میرسید. که ضمیمه این پست است. ولی اجل به حاج علی مهلت نداد و نور علی بعد از مرگ حاج علی رهبر شد.
رضا و حاج علی |
رضا در اوایل بر این خیال بود که نور علی سن زیادی دارد و رفتنی است و او بر مسند خود خواهد نشست. اختلافات درون فرقهای از همان زمان هم شروع شده بود ولی به اندازه امروز نبود. رضا هم بچه تر بود و به فکر جاه و حال. خوب عدهای از دراویش هم تجدید بیعت با نور علی نکرده بودند که با تجدید رضا هم مصمم شدند و رضا هم شروع به مجیز گویی کرد چون میدانست برای تصرّف مسند رهبری احتیاج به مجیز گوییهای مرید و مرادی هست. نورعلی هم میدانست که او غیر منتظره قطب شده است و هیچ کس اینگونه فکری نمی کرد و به همین دلیل هم اشخاصی چون رضا (بنا به سنت موروثی) و یوسف مردانی (بنا به محبوبیت و تعداد مرید) میتوانستند که شقاقی در جمعیت گنابادیان به وجود بیاورند. به همین دلیل بود که او به شدت مراقب رضا بود. ابتدا به او محبّتهای فراوان میکرد و ترتیبی داد که رضا با او عکسی بگیرد و چون مریدان در کنار او باشد و عکس در سرتاسر ایران به فروش رسید که همه بدانند رضای تابنده به نورعلی کرنش کرده است و مطیع اوست.
نورعلی و رضا |
رضا هم با این سن کم فورًا لباس یقه این مدلی و کت و شلوار ریش به امید اینکه به جایی برسد و نور علی هم به او وعده و وعیدهایی میداد. همسر حاج علی فورا بچها را از ایران خارج کرد چون او مطلع بود که اشخاصی چون مردانی و خانواده حاج علی بدجوری مخالف هستند و بدین ترتیب آنها از ایران خارج شدند. نورعلی هم آنها را تشویق به مهاجرت میکرد چون با دوری رضا از کانون دراویش، او راحت تر میتوانست با دشمنان دیگر دست و پنجه نرم کند. بدین ترتیب بود که خانواده حاج علی به کانادا مهاجرت کردند و کانادا جایی بود که همه مریدان شیخ یوسف مردانی جمع بودند.
یوسف مردانی به دلیل فن بیان و حالات کاریزماتیکی که دارد ولو به دروغ و تلقین اطرافیان مریدان زیادی دارد و در اقصی نقاط دنیا هستند. کانادا هم یکی از آن کشور ها. در آن تاریخ بود که خانواده حاج علی به آنجا رفته و به شدت با اطرافیان شیخ یوسف سرشاخ شدند. و درگیریها بالا گرفت. شیخ جذبی میآمد با خانواده حاج علی بود چون به یوسف مردانی به عنوان رقیب نگاه میکرد. مصطفی آزمایش میآمد چون حیطه قدرت در خارج از ایران میخواست به خانواده حاج علی به چشم رقیب نگاه میکرد و بدین ترتیب درگیریها بالا گرفته بود.
عدهای هم دور رضا را گرفته بودند، نور علی هم در اوایل سکوت کامل میکرد و در درگیری دکتر آزمایش با رضا سکوت کرد چون نور علی به شدت به کمک آزمایش احتیاج داشت و او جمعیت زیادی در خارج را جذب میکرد که مقدار عشریه را بالا میبرد. از سوی دیگر آزمایش به مردانیان هم چسبیده بود و نور علی نگران بود و به همین دلیل هم مدت کوتاهی با هم سرشاخ شدند. نورعلی بعد از تثبیت قدرت بهترین راه حل را در سرکوب مردانی دید و بدین ترتیب دوباره به خانواده حاج علی و اشخاصی که مخالف مردانی بودند دور داد.
مردانی به شدت سرکوب شد و بعد از اینکه او از مردانی آسوده خاطر گشت. رضا را سرکوب کرد از یکی از مخبران شنیدم که رضا چندی است در مجالس کانادا شرکت نمی کند و جالب تر اینکه در محافل دانشگاهی و سیاسی چون دیدار با گنجی و ... خود را فرزند رهبر گنابادیان معرفی میکند در صورتی که منافقین ملی مذهبی و یا مخالفین رژیم هم گنابادی را به نور علی مشناسند نه حاج علی چون نورعلی بود که گنابادیها را شاخهای از ملی مذهبیها کرد و آنها را سیاسی کرد.
رضا چون دید از درویشی چیزی به او نمی رسد شروع به سیاست بازی کرد و با اشخاصی چون ابطحی و گنجی و حقیقی دمخور شد. در موقعه انتخابات هم بسیار فعال بود و عکسهایی هم در صافه فیس بوک او به همراه همسر برای رای داد و سبز بودن آنها بود که متاسفانه وقت نشد آنها را سیو کنم ولی عکسی از رضا با دست بند سبز تقدیم میدارد.
رضا تابنده |
رضا تابنده سر خود را بی کلاه دیده بود و احتیاج داشت که به گونهای مطرح شود و به دین ترتیب سعی داشت خود را مطرح کند.
اینهم توضیح یکی از شخصیتهای سبز رنگوارنگی گنابادی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر